دوست داشتن

در هم نگريستند اما سرشار از مهرباني .

چشم ها شان هر كدام پياله ي پر از شراب سرخ

كه در كام تشنه ي چشمان هم مي ريختند

و كم كم بر هر دو لب

لبخندي آهسته باز مي شد ،

لبريز از محبت ،

سيراب از دوست داشتن ،

نه عشق ،

دوست داشتن !

لحظاتي اين چنين ،

خوب و شيرين و نرم و خاموش گذشت .